جوان آنلاین: اربعین که از راه میرسد، حال و هوای اربعینیها دیدنی میشود. عاشقانههایشان با حسین (ع) همه وجودشان را به تپش وا میدارد. بین رفتن و نرفتن، بین دعوت شدن یا نشدن. تا پایشان به آن طرف مرز نرسد و پا در خاک عراق نگذارند، آرام و قرار ندارند. برخی راهی میشوند و برخی دیگر جا میمانند از قافله عاشقان کربلای حسین (ع). در این نوشتار با تنی چند از زوار اربعینی همراه و همکلام شدیم و از حال و هوایشان پرسیدیم. بسیاری مشتاقانه در این گزارش همراهیمان کردند، از کودکان و نوجوانان گرفته تا زنانی که کولهبار عاشقی حسین (ع) را از دورترین نقاط ایران بر دوش گرفته و راهی شدند و همچنین از موکبدارانی که سالها عشق را میان همه خادمیشان تجربه کردند و حالا خواسته قلبیشان رضایت ارباب است و ظهورامام زمان (عج). گزارش پیشرو گلچینی از همکلامی است.
از ریگان کرمان تا عمود ۲۲۴ نجف
عطر دل انگیز قرمه سبزی فضای کوچه منتهی به صحن عقیله را پر کرده است. همراه با یکی از دوستان، خودمان را کنار موکب انصارالرضا (ع) میرسانیم و سراغ مسئول موکب را میگیریم. همه سید مصطفی اعتصامی را به ما نشان میدهند. میان سرشلوغی پخت و توزیع غذا به سختی همکلام ما میشود. معتقد است کاری نمیکند که قابل رسانهای شدن باشد.
اما بعد از همه اصرارهایمان مینشیند کنار موکب و همراهیمان میکند. همان ابتدا هم میگوید: «راضی نیستم تصویری از من منتشر شود. سید مصطفی اعتصامی اهل اصفهان و متولد ۱۳۴۹ است. فروشگاه مواد غذایی دارد، اما کار اصلیاش را فعالیتهای جهادی میداند. سیستان و بلوچستان، کرمان و... کارهای عمرانی در دستور کار او و همرزمان جهادیاش است. از ساخت دارالقرآن و مسجد و مدرسه گرفته تا سرویس بهداشتی...
همان ابتدا هم سراغ روایت از مناطق کم برخوردار و نیازمند میرود. از محرومیت مردم استان سیستان میگوید تا میرسد به خدمات عمرانیشان در ریگان کرمان. او میگوید: «از سال ۱۳۸۹ همراه با دوستان راهی کربلا شدم. آن سالها برای پیادهروی میآمدم تا اینکه دوست عربی که در اصفهان داشتم و از کارهای جهادی ما اطلاع داشت، پیشنهاد کار عمرانی در مسیر زائران اربعین را به من داد. نهایتاً سال ۱۳۹۳ برای ساختوساز به مسیر کربلا رسیدیم. عمود ۲۲۴ مسیر نجف به کربلا. همراه با بچههای گردان جهادی انصارالرضا که تا پیش از این در مناطق محروم خدمترسانی میکردند به عمود ۲۲۴ رفتیم و کار را شروع کردیم. اولویت اول ساخت سرویس بهداشتی بود. ما این عمود را به ۱۴ حمام و سرویس بهداشتی مجهز کردیم. ستونهای بزرگی ساختیم که میتوانست بیش از ۴۰ هزار لیتر آب را در خود ذخیره کند. کار خوبی بود. به کمک خیران توانستیم در این مسیر خدمترسانی خوبی به زائران اباعبدالله الحسین (ع) ارائه دهیم. خودمان وسایل و تجهیزات مورد نیاز را از ایران میآوردیم و بچههای گروه که در کار بنایی و ساخت و ساز عمرانی بودند، ما را در این مأموریت همراهی میکردند. بسیاری از آنها افرادی بودند که برای اولین بار به کربلا میآمدند و الحمدلله بعد از اتمام کار توانستیم به زیارت امام حسین (ع) برویم.»
موکب انصارالرضا (ع)، صحن عقیله
او از روزهای راهاندازی موکب میگوید و اینگونه ادامه میدهد: «دو سال بعد از کار ساخت و ساز و فعالیت عمرانی در مسیر پیادهروی تصمیم گرفتیم موکب انصارالرضا را در صحن عقیله راهاندازی کنیم و الحمدلله نظر لطف اهل بیت (ع) هم شامل حال ما شد و این موکب از سال ۱۳۹۵ تا به امروز در خدمت زوار امام حسین (ع) است. موکب ما حتی در ایام کرونا هم فعالیت داشت. ما کار خدمترسانی به زوار را در آن سالها با مبلغ ۲ میلیون تومان آغاز کردیم و امروز به مبلغ ۴ میلیارد تومان رساندهایم. ما روزانه ۲۰ هزار غذا (قرمه سبزی) پخت و توزیع میکنیم. ۱۰ هزار پرس برای وعده ناهار و ۱۰ هزارپرس هم برای شام و تا روز بعد از اربعین غذا پخته میشود.
ما در این موکب به ۸۰ هزار نفر صبحانه میدهیم. کره، مربا یا کره و عسل. در میان روز ۳۰ هزار لیوان ۳۰۰ سیسی شربت هم توزیع میکنیم. پخت نان هم به صورت دائمی در موکب خودمان انجام میگیرد.»
کار خدمترسانی روی زمین نمیماند
وی از جمع خادمان و همراهان خود در موکب میگوید: «به لطف خدا سه سالی میشود که در صحن عقیله مستقر هستیم. معمولاً از ایام اردیبهشت ماه
پیگیر تهیه مواد اولیه هستیم. ۱۰ تن سبزی قرمه خریداری و بعد از پاک کردن و خرد کردن، آنها را سرخ شده فریز میکنیم. سه تن پیاز هم سرخ و فریز میکنیم. امسال برای تأمین گوشت مورد نیاز موکب، یک گوساله و ۱۸ گوسفند قربانی کردیم. روزشماری ما برای حضور در موکب، از انتهای روزهای ماه مبارک رمضان تا ایام محرم و صفر شروع میشود. روزها که میگذرد و به ایام خدمترسانی میرسیم، حال و هوای بچههای موکب دیدنی میشود. همه این بچههایی که امروز شما به عنوان آشپز، خدمه پخش غذا و... میبینید همان بنا و نقاش و کارگری
هستند که تا پیش از این در گردان جهادی مشغول خدمت بودند. تیم خادمان موکب از ۱۱۰ نفر تا ۱۵۰ نفر است. تعداد بچهها با توجه به مشغلههایشان در ایام حضور در اربعین کم و زیاد میشود. مثلاً یکی از نیروهای ما پزشک است که بیش از یک هفته مرخصی ندارد. نفر بعدی روحانی است که کار برق موکب را انجام میدهد. او میآید و زمان راهاندازی موکب پیش بچههاست و بعد از آن باید برود برای کار دیگری که مسئولیت دارد. چند نفر از بچهها، تنها سه، چهار روز مانده به آخرین روزهای استقرارمان برای کمک به جمعآوری موکب میآیند. بچهها با هماهنگی که با هم دارند به خوبی تقسیم کار میکنند و الحمدلله کار خدمت رسانی به زوار اباعبداللهالحسین (ع) روی زمین نمیماند.»
ما فقط تدارکاتچی هستیم!
آقای سیدمصطفی اعتصامی در ادامه میافزاید: «در این مدت خاطرات و اتفاقات زیادی برای ما رقم خورد. خاطراتی که جز به اهلش نمیتوان گفت. دست مدد اهل بیت (ع) را در تمام سالها، روزها و لحظاتی که در خدمت زوار حسین (ع) بودیم، دیده و لمس کردهایم. ما امام زمان (عج) را در کنار خود دیده و حس کردیم. میخواهم خاطرهای از معجزات اهل بیت را برای شما روایت کنم. پنج سال پیش میزان لوبیایی که برای پخت قرمه سبزی آماده کرده بودیم کمتر از حد انتظارمان بود و با مشکل مواجه شدیم. آن روزها در عمود ۲۲۴ غذا میپختیم. آمدم کربلا تا بتوانم لوبیا خریداری کنم، اما همه فروشگاهها و مغازهها بسته بود. خیلی مستأصل بودم و نمیدانستم باید چه کنم! ایستاده بودم که یک نفر آمد و از من پرسید، چرا ناراحتی؟! ماجرا را برایش تعریف کردم. با کسی تماس گرفت و یک فروشگاه را به من نشان داد. رفتم درِ فروشگاه را باز کردند و هرچه میخواستم تهیه کردم. گونی لوبیا را از ذوقم روی دوش انداختم و به عمود ۲۲۴ برگشتم. چند روز بعد برگشتم به همان آدرس فروشگاه! اما هر چه گشتم فروشگاه را پیدا نکردم. اصلاً خبری از فروشگاه نبود.
کار تهیه وسایل و امکانات در کشور عراق و جانمایی و استقرار همه مشکل است، اما جز به مدد خودشان کارها تسهیل نمیشود. به جرئت میتوانم بگویم که همه امور به عهده خودشان و در دستان خودشان است.
خیلی وقتها فکر میکنیم ما کارها و امور موکب را برنامهریزی میکنیم مثلاً شاید برای تهیه بشقاب، قاشق، لیوان و... لیستی دست ما باشد و طبق آن کارها را پیش ببریم، اما همه اینها جز با نظر اهل بیت (ع) میسر نمیشود. من در این چند سال قدرت برنامهریزی دقیق را برای اربعین نداشتم. باید خودشان بخواهند. باید خودشان روزیات کنند و خادمی را در تقدیرت بنویسند. تا نخواهند نمیتوانی قدم در این مسیر بگذاری. نمیتوانی برای زائرانش یک لیوان جابهجا کنی. لطف خدا شامل حال ما شده است. چه بسیار دوستانی که تا لحظه آخر قرار همراهی با ما دارند، اما به هر دلیلی توفیق حاصل نمیشود و چه دوستانی که در لحظه آخر و پای اتوبوس به ما ملحق میشوند. بچهها میآیند و کمک میکنند و شاید جای خواب مناسب و محل استراحت خوبی هم نداشته باشیم، اما در تمام این سالها همراهیمان کردند. نه ثبتنام خادمان دست ماست و نه آمد و شدشان. اصلاً هیچ کدام با ما نیست. خودشان هماهنگ میکنند و همراه ما هستند. ما فقط تدارکاتچی هستیم. میان کار خدمترسانی، بسیاری آمدند و کمک مالی کردند. مثلاً بنده خدایی آمد تا کارها و فعالیت بچهها را در خدمترسانی به زوار دید، ۶۵۰ میلیون تومان چک روز به موکب ما داد و رفت. این همان نگاه ویژه اهل بیت (ع) است وگرنه این خیل عظیم جمعیت و این حضور هزار نفری را چه مسئولی میتواند مدیریت کند و سروسامان
بدهد.»
کرامات اهل بیت (ع)
او از بهای خدمترسانی به اهل بیت (ع) اینگونه روایت میکند: «تنها خوشحالی ما این است که خادم امام هستیم. افتخار همه زندگیام همین خادمی است. خیر و برکت این خادمی در زندگیام جاری است. بچهها و اهل خانهام را بیمه اهل بیت (ع) کردهام و آسایشم را مدیون و مرهون لطفشان هستم.»
این خادمالحسین (ع) در ادامه از خاطره شفا گرفتنش هم میگوید: «چند سال پیش قرار بود شش دستگاه تریلی بار برای کربلا ببریم. بارها را آماده کردیم و متوجه شدیم یک یخچال کم داریم. سوار موتور شدم و به سمت کارخانه بستنیسازی رفتم تا بتوانم از آنها یک یخچال بگیرم. در مسیر با موتور به زمین خوردم و دندههایم فرو رفت. کارم به بیمارستان کشید.
پزشک به سختی به من اجازه داد به خانه بروم و بعد بچههای موکب به دیدارم آمدند. حال جسمیام خوب نبود و نمیتوانستم رکوع و سجده بروم، همانطور ایستاده نماز خواندم. دکتر خیلی تأکید کرد باید ایستاده بخوابم. به سختی نفس میکشیدم. با کمک دخترم نماز مغربم را خواندم. صبح همان روز
از خواب بیدار شدم و رفتم نمازم را خواندم. دخترم که از خواب بیدار شد گفت بابا شرمنده نتوانستم بیایم برای نماز خواندن کمکت کنم. گفتم من حالم خوب است. بعد هم برای انجام کارهای موکب از خانه خارج شدم. دوستان موکبدار اصلاً باورشان نمیشد و با حضورم مخالفت کردند. شاید باورتان نشود، اما کلی دراز نشست و شنا رفتم تا خودشان با چشمانشان دیدند که من خوب شدهام. اینها همه کار اهل بیت است. ما هر چه داریم از آنهاست. زندگیمان با عشق اباعبدالله (ع) میگذرد. ما اجارهنشین این دنیا هستیم و همه زندگیام وقف اهل بیت (ع) است. در تمام یک سال بعد از ایام اربعین در تدارک برنامه و مواد اولیه سال دیگر هستیم و خیلی کرامات و معجزه در این دستگاه از اهل بیت و امام حسین (ع) دیدهایم.
باشد که روزی برای ظهور امام زمان (عج) خدمت کنیم.»
آمدهایم بگوییم ما حسین (ع) را دوست داریم
زائر ۹ ساله امام حسین (ع)
در تل زینبیه و در یکی از موکبهای خادمان با محمدحسین بهرامی آشنا میشوم. محمدحسین ۹ سال دارد و دومین سالی است که از قم به پیادهروی میآید. او با همان ادبیات کودکانهاش از حس و حال خود از این سفر معنوی میگوید: «در تمام مسیر یعنی از همان ابتدای راهپیمایی، حس میکردم امام حسین (ع) کنار من است. او کنارم بود تا به من کمک کند بتوانم مسیر پیشرو را بدون سختی طی کنم. ما آمدهایم که به همه جهانیان بگوییم ما حسین (ع) را دوست داریم. من چهار مرتبه به کربلا آمدهام؛ دوبار غیر از ایام اربعین بود و دو بار هم قسمت شد در پیادهروی شرکت کنم.»
عشق به امام حسین (ع) کوچک و بزرگ نمیشناسد. میان حرفهایش متوجه میشوم در هیئتهای محلیشان مداحی هم میکند. او میگوید: «همه عشق من امام حسین (ع) است. هر زمان که بتوانم به هیئت میروم و اگر اجازه بدهند مداحی میکنم. زیاد حرفهای نیستم، اما میتوانم برای اهل بیت (ع) بخوانم.»
مهندس خادم!
این زائر کربلایی از آرزوهای قلبیاش برای آینده میگوید: «من دوست دارم مهندس شوم. مهندسی که بتواند به مردم و کشورش خدمت کند.» محمدحسین پیامی هم برای همسن و سالان خود دارد. او میگوید: «به دوستان همسن و سال خودم میگویم اصلاً نگران سختی راه و مسیر پیادهروی نباشند. بیایند و بدانند که امام حسین (ع) کمک حالشان خواهد بود.»
اندوخته مالی سالانه برای اربعین خانم نوریان از قم
کنار بچهها نشسته است و نگاهش را از روی نقاشی بچهها بر نمیدارد. کنارش میروم و از او میخواهم از خودش برایم روایت کند. از حس و حال قبل از آمدنش به کربلا. او میگوید: «من از قم آمدهام. دو فرزند دارم و امسال با پسر و دخترم به پیادهروی آمدهام. خدا را شکر چهار مرتبه به کربلا آمدهام که دو مرتبه آن برای پیادهروی بوده است. چند سالی است که تنها برنامه تابستانی خانواده ما، حضور در پیادهروی اربعین است. همه تلاش ما این است که از لحاظ مالی اندوختهای را فراهم و آن را در مسیر کربلا هزینه کنیم. همسرم مرخصیهایش را استفاده نمیکند تا برای پیادهروی به مشکل برنخوریم و بعد بتوانیم به راحتی مرخصی بگیریم. همه تمرکز ما روی اربعین است. ما ابتدا به کاظمین رفتیم و بعد به سامرا و سپس به نجف رفتیم و از آنجا هم پیاده به کربلا آمدیم. امروز یک روز و نصفی است که در کربلا هستیم و انشاءالله به سمت شهر خودمان برمیگردیم. نمیخواهم سفرمان بیش از شش یا هفت روز بیشتر طول بکشد. چون امکان حضور دیگر زائران در این پیادهروی عظیم فراهم شود.»
اربعین و تأثیر بر سبک زندگی بچهها
از تأثیر حضور بچهها در پیادهروی اربعین میپرسم، میگوید: «قطعاً حضور بچهها در این مسیر تأثیرات خوبی بر سبک زندگیشان خواهد داشت. یکی بحث اخلاقی و دیگری هم بحث مذهبی آن است. بحث اخلاقی که به تابآوری و صبر و تحمل بچهها باز میگردد. شاید آن ابتدا به خاطر حضور فرزندم در مسیر و سختی راه و طولانی بودن آن و گرمای هوا نگران باشم، اما کمی بعد متوجه میشوم که فرزندم خودش را با شرایط پیشرو وفق داده است. ما نگران بیمار شدنشان هستیم و ناخودآگاه آنها صبرشان را به آزمون و خطا میگذارند. این مسیر آن قدر جاذبه دارد که بچهها خودشان هم برای این حضور ذوق دارند. از میهماننوازی خادمان عراقی در موکبها و خانههایشان هرچه بگویم کم گفتهام. تأثیر بحث معنویاش هم مربوط به صحنهها و خاطراتی است که برای بچهها در این مسیر شکل میگیرد. دیدن همه این صحنهها برای کودکان و نوجوانان بسیار مفید خواهد بود. آنها سبک زندگی خودشان را تغییر خواهند داد. از همین جا از همه خادمان قدردانی میکنم. خدا به همه آنها سلامتی و توفیق خدمت روزافزون در دستگاه اهل بیت (ع) را بدهد.»
دستگیرههای زیبا برای موکبداران عراقی
خانم نوریان به خاطره زیبایی اشاره میکند و میگوید: «در طول پیادهروی دیدم که مادری ایرانی از خانهاش با هنر دست خودش، تعداد زیادی دستگیره زیبا دوخته و برای موکبداران عراقی آورده بود و آنها را در مسیر به خادمان عراقی که چای میریختند، داد تا دستانشان به خاطر حرارت کتریها نسوزد. با خودم گفتم هر کسی به وسع خود خادمی میکند.»
او در پایان میگوید: «بعد هم برای زائران دعا میکنم که انشاءالله دست خالی بازنگردند. خدا نکند اهل بیت از ما گله کنند که ما مسیر را برای شما آماده و راه را بازکردیم، شما آمدید و تأثیر هم نگرفتید. ما که آمدهایم مسئولیت زیادی برعهده داریم و امیدوارم بتوانیم تأثیرات معنوی این سفر را در زندگی خود ببینیم.»